بعد از یک ماه تمرین و تلاش، بالاخره برای سوادآموزی آماده شدیم و وارد داستان شهرک الفبا شدیم...شهری که پر از آدمهای مهربونه و قراره به ما نشانههای مختلف را آموزش بدن...
اول از همه با کمک آقای آتش نشان مهربون حرف (آا) را یاد گرفتیم و با همدیگه کلمههایی که توش حرف (آا) را داشتن نقاشی کردیم. بعد از آقای باغبان خواستیم تا حرف (ﺑ ب) را به ما یاد بدهند.
حرف (ﺑ ب) را که یاد گرفتیم تونستیم با حرف (آا)ترکیبش کنیم و کلمههایی مثل آب و بابا را بسازیم.
خواستیم یاد گرفتن کلمهی (آب) را برای خودمون جشن بگیریم برای همین رفتیم حیاط و حسابی آببازی کردیم. بعد هم با انداختن لوبیا توی یک ظرف پر از آب، مسیر حرکت اجسام توی حجم زیاد آب را مشاهده کردیم.
بعد نقاشی باباهامون رو کشیدیم تا با تبدیل کردنشون به پیکسل، یک هدیهی خوب براشون آماده کرده باشیم.
اضافه کردن دیدگاه جدید