شناسه : 122
دوشنبه 1 مهر 1398 ساعت 09:36 2019-9-23 09:36:56

جشن شکوفه ها؛ سال تحصیلی 98-99

 

در تکاپوی آماده سازی مدرسه بودیم و لحظه شماری می کردیم تا دختران عزیزمان را همراه با خنده های دلنشین شان، دوباره ببینیم.

بالاخره ساعت 11 شد و شکوفه های کلاس اولی، یکی یکی به مدرسه آمدند. از دیدن شان خیلی خوشحال شدیم. بعد از یک سلام و احوالپرسی گرم و صمیمی، شروع به یک بازی کردیم تا بیشتر با هم آشنا بشیم. بازی به این صورت بود که بچه ها با گرفتن دست های همدیگر یک دایره بزرگ تشکیل دادند. به هر کدام از آنها یک قاشق پلاستیکی داده شد که باید با این قاشق ها یک توپ پینگ پنگ را حمل می کردند. هر کس که قرار است بازی را شروع کند، اول اسم خودش را می گوید بعد توپ را به یکی دیگر از بچه ها می رساند. فردی که توپ را تحویل می گیرد اول باید اسم فرد مقابل را بگویدبعد اسم خودش را؛ و به همین شکل بازی را تا آخرین نفر ادامه می دهند.

 

بازی که تموم شد حسابی گرسنه و تشنه شده بودیم. برای همین رفتیم و یک پذیرایی حسابی شدیم. برای شروع بازی بعدی، چند تا کاغذ رنگی (6رنگ) را داخل یک ظرف ریختیم و از بچه ها خواستیم که با چشم بسته یک کاغذ بردارند. کسانی که رنگ های یکسان داشتند توی یک گروه قرار می گرفتند و می رفتند از داخل استخر بادکنک رنگ گروه خود را بر می داشتند و می ترکوندند.

داخل هر بادکنک یک تکه از پازلی با موضوع محرم بود که باید به کمک اعضای گروه آن رنگ را کامل می کردند. پازل های کامل شده را روی برد چسباندیم و با هم عکس یادگاری گرفتیم. با بالا آمدن آفتاب ظهر لباس هامون را عوض کردیم و رفتیم  تو استخر و تا می توانستیم آب بازی کردیم.

چند دقیقه مونده به خداحافظی و بعد از اینکه حیاط را با کمک هدیگر تمیز و مرتب کردیم، یکدفعه دیدیم که از پنجره های طبقه ی بالا تعداد زیادی بادکنک های رنگ و وارنگ که به هر کدام یک برگه نقاشی با موضوع فرزندان شهدا ، وصل بود پایین افتادند. از دیدن منظره ای که رنگ های مختلف بادکنک ها ایجاد کرده بودند حسابی هیجان زده شدیم و جشن را با یک خاطره خوب به پایان رساندیم.

 

پایان

گروه کلاس اول

اضافه کردن دیدگاه جدید

alireza